پائیز عزیز شراره
بله بالاخره هوای سرد به شهر ما هم رسید ، اگه روم می شد ژاکتی چیزی می پوشیدم.این مال دیروز بود و امروز عصر دیدم به به سرمایی تر از من هم هست.امروز تن یکی دو نفر ژاکت و این جور چیزا دیدم. همه اینا رو از پائیز عزیز من داریدا ، گفته باشم!!!!
امروز آقای ح گفت شراره یعنی کسی که اسمش شراره است بهش میاد که شر و شور باشه ولی خانم ابوالحسنی برعکس شده لیدیه ؛ اینو همیشه بهم می گه ( شکلک ذوق مرگ) ، بعدش آقای ف گفت از کجا می دونی شر نیست واسه ما رو نمی کنه یه محله از دستش عاصین ،
من : آره دیگه نمی گم که ریا نشه.
آقای ح : قبول باشه.
من : قبول حق.
آقای ف : می ره زنگ همه خونه ها رو می زنه در می ره. وقتایی که برق می ره آدامس می چسبونه رو زنگا که وقتی برق میاد همه زنگا بزنگن.
من : همه کاراییه که خودش بچه بوده می کرده ها!!!!
آقای ف : خنده غش غشی خفیف.
آقای ح : یکی از فامیلای ما بچه که بوده گربه می گرفته می کرده تو گونی ، گربه هم که دیوونه می شده ، بعد در هر خونه ای که باز بوده گونیرو می نداخته اونجا.
آقای ف : اون بچه هم فکر کنم خودت بودیا!
آقای ح : خنده غش غشی خفیف + کتمان خفیف که بیشتر تأئید کرد.
خانم ا ( این آخری جدیداً به ما آدمای باحال(!) ملحق شده ) : داداش من وقتی بچه بود می رفتیم شمال اردکا رو می گرفت گردنشونو فشار می داد که تخم بذارن.
من : تخم که از گلوشون در نمیاد!!!!
چقدر ما آدمای باحالی هستیم ؛ اسباب تفریح همگان رو فراهم می آوریم. تو رو خدا اگه جایی برنامه ای ، همایشی چیزی دیدن واسه انتخاب باحال ترین کارمندای دهه 80 مدیونید اگه اسم ما رو به عنوان نامزد ( همون کاندید ) ندید ، یا به ما خبر ندید. اسمامونم که بلدید : من ، آقای ف ، آقای ف ، خانم ا.
خداوند بينهايت است و لامكان و بي زمان